کد مطلب:106500 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168

خطبه 115-در اندرز به یاران











[صفحه 188]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است. واهن: ضعیف معذر: با تشدید، مقصر خداوند متعال پیامبر گرامی (ص) را فرستاد تا مردم را به سوی حق فرا خواند، و بر كردار آنان گواه باشد، او رسالتهای پروردگارش را بی هیچ سستی و كوتاهی رسانید، و در راه خدا با دشمنان او بی هیچ ضعف و بهانه ای جنگید آری او پیشوای پرهیزگاران، و روشنی چشم هدایت یافتگان است. بدان اوصافی را كه امام (ع) برای پیامبر اكرم (ص) بیان فرموده روشن است، و ما درباره صفات آن حضرت پیش از این بارها سخن گفته ایم، دلیل این كه آن بزرگوار پیشوای پرهیزگاران می باشد آن است كه این گروه در نحوه سلوك راه خدا كه همان تقواست به آن حضرت تاسی و اقتدا دارند. امام (ع) واژه بصر (چشم) را برای پیامبر گرامی (ص) استعاره فرموده است و مناسبت تشبیه آن است كه رسول اكرم (ص) سبب هدایت خلق به راه رشد و صواب می باشد همچنان كه چشم سبب رهنمونی انسان در سپردن راه است. و توفیق از خداست.

[صفحه 189]

از این خطبه است: صعدات: جمع صعد و این نیز جمع صعید است كه به معنای روی زمین است. رای میمون: مبارك وجیف: نوعی راه رفتن با شتاب است لدم والتدام: لطمه به صورت زدن و مانند آن است مضوا قدما: به ضم قاف و دال: پیشتاز بودند و درنگ نكردند وذحه: چنان كه گفته شده كینه سوسك است، لیكن كتابهای مشهور این نام را برای آن ذكر نكرده اند و آنچه معروف است به معنای پاره ای از پشكل گوسفند است كه به پشمهای دم یا دنبه آن چسبیده و آویزان می شود. اگر آنچه را از شما پوشیده است مانند من می دانستید، یك باره از خانه هاتان بیرون آمده سر به كوهها می نهادید و بر كردار خویش می گریستید، و همچون زنان مصیبت دیده بر سر و سینه خود می زدید، و اموال خود را بی نگهبان و سرپرست رها می كردید، و هر كدام از شما تنها به خود می پرداخت، و به دیگری توجه نداشت، لیكن آنچه را به شما تذكر داده شده بود فراموش كردید، و از آنچه بیم داده شده بودید ایمنی یافتید، از این رو اندیشه شما دچار حیرت و سر در گمی، و امور شما دستخوش تفرقه و پراكندگی گشت، به خدا سوگند دوست دارم خداوند میان من و شما جدایی افكند، و مرا به كسی كه نسبت به من از شما سزاوارتر است

ملحق گرداند، گروهی كه به خدا سوگند از یمن اندیشه و برتری خرد و بردباری برخوردار گفتارشان آرزوی حق و از هرگونه ظلم و ستم بیزار بودند، آنهایی كه در این راه بی هیچ كژی و سستی پیش رفتند و با قوت و شتاب در این جاده روشن گام برداشتند، و به سعادت جاوید دست یافتند، و از كرامتی والا و گوارا برخوردار شدند. هان به خدا سوگند، پسری از طایفه ثقیف بر شما چیره خواهد شد كه خودپسند و ستمكار بوده و از تكبر جامه بر زمین می كشد. مزارع سرسبز شما را می خورد، چربی بدن شما را آب می كند. ای اباوذحه بیاور آنچه داری. شریف رضی گفته است: وذحه به معنای سوسك است، و این سخن اشاره است به حجاج، و او را با سوسك داستانی است كه جای ذكر آن نیست. امام (ع) این بخش از خطبه را در كوفه ایراد فرموده و ضمن آن یاران خویش را به جنگ مردم شام ترغیب، و از سستی آنها در این امر اظهار دلتنگی می كند. از این رو نخست ناآگاهی آنان را به فتنه و آشوبهایی كه در آینده روی خواهد داد و دانستن آنها از دایره توان آنها خارج است یادآوری، و سپس با توجه به این كه علم او ماخوذ از خداوند و پیامبرش (ص) می باشد، گوشزد می فرماید كه اگر آنچه را او می داند آنها می دانستند. هگی برای ره

ایی خود به چاره جویی می افتادند و سراسیمه سر به بیابان می گذاردند، و بر گناهان و كوتاهی خود در انجام اوامر و احكام خداوند كه تا ابد نظام جهان آفرینش است به گریه و زاری می پرداختند، و متوجه می شدند كه اگر اوامر خداوند را انجام داده بودند دچار چنین فتنه هایی نمی شدند، لیكن آیات خداوند را كه گوشزد آنها شده بود فراموش كردند، و بر آنچه بیم داده شده بودند اطمینان كردند، در نتیجه افكار و اندیشه های آنان كه پایه نظام امور آنها بود تباهی گرفت و به دنبال آن كارهای آنها مختل و پریشان گشت و دشمن بر شهرهای آنان چیره شد، گفته شده كه مراد آن حضرت از جمله مما طوی عنكم غیبه یا علمه (از آنچه راز آن از شما پوشیده شده است) احوال هولناكی است كه گنهكاران در آخرت مشاهده خواهند كرد، ولی معنای نخست با سیاق كلام مناسبتر است. امام (ع) در دنبال این مطلب، دلتنگی و ملالت خود را نسبت به آنها ابراز، و آرزوی جدایی از آنها و پیوستن به برادران خود را می كند، برادرانی كه دوستان خدا، و از یمن اندیشه، و برتری خرد و بردباری برخوردار بودند، و جهل جاهلان نمی توانست آنها را از جای بلغزاند، صداقت و اخلاص در دین شیوه همیشگی آنها بود و هرگز بر نفس خویش

یا دیگران ستم نمی كردند، آنها بر همین شیوه پسندیده زیستند و درگذشتند، و در سلوك جاده حق جز به خدا به چیزی دیگر توجه و التفات نداشتند، و در نتیجه به ثواب دایم و نعمتهای جاوید آخرت رسیدند. در جمله فظفروا بالعقبی الدائمه واژه ظفر قرینه برای ثواب است كه حذف شده است. در جمله والكرامه البارده مطابق رسم عرب است كه نعمت و كرامت را با صفت برد (خنكی) توصیف می كنند. سپس امام (ع) به فتنه و آشوبهای بزرگی كه دامنگیر آنها خواهد شد و از آن آگاهی ندارند اشاره می كند و منظور آن حضرت فتنه حجاج است، او فرزند یوسف ابن حكم بن ابی عقیل بن مسعود بن عامر بن معتب بن ملك بن كعب بن اخلاف است و اینها گروهی از قبیله ثقیف بوده اند، حجاح چشمهایی ناتوان و آوازی نازك داشت، ذیال بود یعنی دامن جامه اش را به زمین می كشید و متكبرانه می خرامید، میال بود یعنی خودپسند و هوسباز بود، این كه امام (ع) فرموده است: یاكل خضرتهم یعتی سبزه زارهای آنها را می خورد، اشاره است به شكوه و سلامت جان و مال و حسن احوال كنونی آنها، و كنایه از این كه او اینها را از میان می برد و اوضاع را دگرگون و به ضد خود مبدل می سازد، واژه اكل استعاره است و وجه استعاره نیز روشن است،

همچنین واژه شحمه (پیه) را برای ثروت و فوت آنان استعاره فرموده است، و واژه اذابه كه به معنای گداختن است برای توصیف چگونگی از میان بردن ثروت و قوت آنها از طریق كشتار و به خواری كشانیدن آنان به كار رفته است، آنچه حجاج در دوران حكومت خود بر سر مردم عراق آورده مشهور و گواه صدق گفتار امام (ع) است، و ما پیش از این در آنجا كه از كوفه سخن رانده ایم شمه ای از كارهای او را شرح داده ایم، سپس فرموده است ایه اباوذحه، واژه ایه اسم فعل برای امر است اگر بدون تنوین باشد به معنای این است كه از مخاطب خواسته می شود، به گفتاری كه با یكدیگر داشته اند ادامه دهد، و اگر با تنوین باشد برای درخواست مطلق انجام دادن كاری یا بیان كردن مطلبی است، و گفته شده كه خالی بودن آن از تنوین برای وقف، و تنوین آن برای وصل به ما بعد می باشد، اما این كه امام (ع) به حجاج لقب اباوذحه داده است، چنان كه نقل شده، روزی حجاج بر بالای سجاده خود نماز می گزارد، در این هنگام سوسكی به سوی او پرید، حجاج گفت: نحوها عنی فانها وذحه من وذح الشیطان یعنی: این را از من دور كنید، زیرا این از كثافات شیطان است، نیز نقل شدد كه گفته است: خدا بكشد آنهایی را كه گمان می كنند این آ

فریده خداست، به او گفته شد، پس این چگونه پدید آمده؟ گفت: این از كثافات شیطان است، گویا حجاج سوسك را به مناسبت اندازه و شكل آن به پشكل گوسفند كه در اطراف دنبه و رانهای او می چسبد تشبیه، و آن را برای سوسك استعاره كرده و به سبب پلیدی شیطان و ناخوشایندی صورت این حیوان، آن را به ابلیس نسبت داده است، یا این كه بدین سبب كه حواس او را در نماز مشوش كرده این نسبت را به او داده است، ابوعلی بن مسكویه نقل كرده كه حجاج آن را با عصایش دور كرد و گفت خدا تو را لعنت كند تو یكی از كثافات شیطانی، برخی از شارحان به جای وذحه ودجه با دال و جیم روایت كرده اند كه اشاره است به این كه او سفاك و خون آشام و قطع كننده شاهرگ گردنهاست، لیكن این روایت، بعید به نظر می آید.


صفحه 188، 189.